زیر سایه الله در راه الله پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, :: 4:39 بعد از ظهر :: نويسنده : یک بسیجی
ابوبکر محمّد زَکَریای رازی (۲۵۱ ه.ق. – ۳۱۳ ه.ق.)[۱] پزشک، فیلسوف و شیمیدان ایرانی که آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشته است و بهعنوان کاشف الکل و جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) مشهور است. به گفته جرج سارتن، پدر تاریخ علم، رازی «بزرگترین پزشک اسلام و قرون وسطی بود.» این دانشمند ایرانی از آنجا که کتابهای خود را به زبان عربی مینوشت، نزد غربیان به جالینوس عرب[۲] نیز مشهور بودهاست. به پاس زحمات فراوان رازی در داروسازی روز پنجم شهریورماه (۲۷ اوت)، روز بزرگداشت زکریای رازی شیمیدان بزرگ ایرانی و روز داروسازی نامگذاری شده است. زندگینام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیهاش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتابهایشان او را محمد بن زکریای رازی خواندهاند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نامهای رازس Rhazes=razes و الرازی Al-Razi در کتابهای خود یاد کردهاند. به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری زاده شد و دوران کودکی و نوجوانی و جوانیاش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود مینواخته و گاهی شعر میسرودهاست. بعدها به زرگری و سپس به کیمیاگری روی آورد. وی در سنین بالا علم طب را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آن که در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد.[۳] در کتابهای مورخان اسلامی آمدهاست که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموختهاست، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندی شاپور بودهاست و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان «معتضدی» را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی، به ری بازگشت و عهدهدار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایتهای مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه میداند. رازی در تاریخی بین ۵ شعبان ۳۱۳ ه.ق.*[۴] الی ۳۱۳ ه.ق. در ری وفات یافتهاست. مکان اصلی آرامگاه رازی نامعلوم است. در مورد تاریخ تولد و مرگ رازیمهمترین سند تاریخی دربارهٔ تولد و مرگ رازی کتاب «فهرست کتب رازی» نوشتهٔ ابوریحان بیرونی است. در این کتاب تولد رازی در غرهٔ شعبان ۲۵۱ (قمری) ه.ق و درگذشت او در پنجم شعبان ۳۱۳ ه.ق. ثبت شدهاست. ضمناً «در این رساله ابوریحان علاوه بر آن که صریحاً تاریخ تولد و وفات رازی را متذکر شده، مدت عمر او را به سال قمری شصت و دو سال و پنج روز و به شمسی شصت سال و دو ماه و یک روز بهطور دقیق آوردهاست.»[۵] اما در منابع مختلف تاریخهای متفاوتی در مورد تولد و مرگ رازی آمدهاست. اخلاق و صفات رازیرازی مردی خوشخو و در تحصیل کوشا بود. وی به بیماران توجه خاصی داشت و تا زمان تشخیص بیماری دست از آنها برنمیداشت و نسبت به فقرا و بینوایان بسیار رئوف بود. رازی برخلاف بسیاری از پزشکان که بیشتر مایل به درمان پادشاهان و امراء و بزرگان بودند، با مردم عادی بیشتر سروکار داشتهاست. ابنالندیم در کتاب «الفهرست» خود میگوید: «تفقد و مهربانی به همه کس، به ویژه فقراء و بیماران داشته، از حالشان جویا، و به عیادتشان میرفت و مقرریهای کلانی برای آنها گذاشته بود.»[۶] رازی در کتابی به نام صفات بیمارستان این عقیده را ابراز میدارد که هر کس لایق طبابت نیست و طبیب باید دارای صفات و مشخصههای ویژهای باشد.[۷] رازی درباره جاهل عالمنما افشاگریهای متعددی صورت دادهاست و با افراد کمسواد که خود را طبیب مینامیدند و اطرافیان بیمار که در طبابت دخالت میکردند به شدت مخالفت میکرد و به همین سبب مخالفانی داشت.*[۸] استادان و شاگردان
درباره استادان و پیشکسوتهای رازی میان کارشناسان و تاریخنویسان اتفاق نظر وجود ندارد. گروهی او را شاگرد علی بن ربن طبری و ابوزید بلخی میدانند اما عدهای دیگر بنا بر شواهد و دلایلی این موضوع را رد میکنند. ناصرخسرو در زادالمسافرین صفحهٔ ۹۸ از شخصی به نام ایرانشهری بهعنوان «استاد و مقدم» محمد زکریا نام میبرد اما هیچ نشانی از این شخص بهدست نیامدهاست. از این نامها به عنوان شاگردان رازی یاد شدهاست: یحیی بن عدی، ابوالقاسم مقانعی، ابن قارن رازی، ابوغانم طبیب، یوسف بن یعقوب، محمد بن یونس و ابوالحسن طبری. آثار رازی
در مورد آثار رازی در لغتنامهٔ دهخدا آمدهاست:ابنالندیم در کتاب «الفهرست» خود تعداد آثار رازی را یکصد و شصت و هفت و ابوریحان بیرونی در کتاب فهرست کتب کتاب در ریاضیات و نجوم، ۷ کتاب در تفسیر و تلخیص و اختصار کتب فلسفی یا طبی دیگران، ۱۷ کتاب در علوم فلسفی و تخمینی، ۶ کتاب در در مافوق الطبیعه، ۱۴ کتاب در الهیات، ۲۲ کتاب در کیمیا، ۲ کتاب در کفریات، ۱۰ کتاب در فنون مختلف که جمعاً بالغ بر یکصد و هشتاد و چهار مجلد میشود و ابن اصیبعه در عیون الانباء فی طبقات الاطباء دویست و سی و هشت کتاب از برای رازی برمیشمارد.[۲] محمود نجمآبادی استاد دانشگاه تهران کتابی به عنوان: مولفات و مصنفات ابوبکر محمدبن زکریای رازی نوشته است. که در سال ۱۳۳۹ بهوسیله انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است در این کتاب فهرستهای ارائه شده توسط ابن الندیم و ابوریحان بیرونی و قفطی و ابن اصیبعه با یکدیگر تطبیق داده شدهاست و در مجموع دویست و هفتاد و یک کتاب و رساله و مقاله فهرست شدهاست. الحاوی • الکناش المنصوری • المرشد • من لایحضره الطبیب • کتاب الجدری و الحصبه • دفع مضار الاغذیه • الابدال و ... پزشکیرازی طبیبی حاذق و پزشکی عالیقدر بود و در زمان خود شهرت بهسزایی داشت. رازی از زمرهٔ پزشکانی است که بعضی از عقاید وی در درمان طب امروزی نیز بهکار میرود، مخصوصاً در درمان بیماران با مایعات و غذا. پزشکان و محققین از کتابها و رسالات رازی در سدههای متمادی بهرهها بردهاند. ابنسینا رازی را در طب بسیار عالیمقام میداند و میتوان گفت برای تالیف قانون از الحاوی رازی استفاده فراوان کرده است.
ابن خلکان، کاستیلیونی و ... از رازی به عنوان سر دسته پزشکان عملی و کلینیسین نامبردهاند[۹].
میتوان گفت که رازی جزو اولین پزشکانی است که تجربه و آزمایش وارد علم طب کرده است[۱۰].
چنانکه میدانیم رازی قبل از طب به کیمیا مشغول بود و اطلاعات زیادی درباره مواد داشته است. او اولین کسی است که استحالات شیمیایی را وارد طب کرده است[۱۱].</ref>. آبله و سرخکرازی اولین کسی است که تشخیص تفکیکی بین آبله و سرخک را بیان داشتهاست. وی در کتاب آبله و سرخک خود به علت بروز آبله پرداخته و سبب انتقال آن را عامل مخمر از راه خون دانستهاست و ضمن معرفی آبله و سرخک بهعنوان بیماریهای حاد، نشانههایی از بیخطر یا کشنده بودن آنها را بیان میدارد و برای مراقبت از بیمار مبتلا به این بیماریها روشهایی را توصیه میکند از جمله به عنوان اولین طبیب استفاده از پنبه را در طب آورده و به منظور زخم نشدن بدن بیماران آبلهای از آن بهره میبرده و در مراقبت از چشمها و پلک و گلو و بینی این بیماران توصیه فراوان کردهاست. در کتاب آبله و سرخک رازی در مورد آبله و سرخک چه قبل از ظهور بیماری و چه بعد از آن و جلوگیری از عوارض بیماری به اندامهای بدن تدابیری آورده شدهاست. تشریحدر دوران رازی تشریح جسد انسان رواج نداشت و این کار را ناپسند و خلاف آموزههای دینی میدانستند و عموماً به تشریح میمون میپرداختند. رازی در کتابهای خود از جمله کتاب الکناش المنصوری از تشریح استخوانهای و عضلات، مغز، چشم، گوش، ریه، قلب، معده و کیسه صفرا و… سخن گفتهاست و طرز قرار گرفتن ستون فقرات و سوراخها و زائدههای آن و نخاع شوکی را به خوبی شرح دادهاست. رازی نخستین پزشکی است که برخی از شعبههای اعصاب را در سر و گردن شناخته و پیرامون آنها توضیحاتی دادهاست. درمان بیماریهای داخلیرازی اسراف در دارو را بسیار مضر میداند، وی معتقد بودهاست تا ممکن است مداوا با غذا و در غیر اینصورت با داروی منفرد و ساده وگرنه با داروی مرکب به عمل آید. رازی میگوید: «هرگاه طبیب موفق شود بیماریها را با غذا درمان کند، به سعادت رسیدهاست.»[۱۲] وی بسیاری از داروها را روی حیوانات امتحان کرده و اثرات آنها را ثبت و تشریح کردهاست و سپس برای بیماران تجویز میکردهاست. جراحیاگرچه رازی به عنوان پزشک مشهور است اما بعضی از مورخان او را به نام «جراح» میشناسند. از مطالعهٔ آثار وی چنین برمیآید که در جراحی صاحبنظر بودهاست. وی درباره «سنگ کلیهها و مثانه» کتابی نوشته و درآن تاکید کردهاست در صورتی که درمان سنگ مثانه با راههای طبی مقدور نباشد، باید به عمل جراحی پرداخت و در این کتاب از اسبابی که با آن عمل سنگ مثانه را انجام میداده، نام میبرد. رازی اولین طبیبی یا (پزشکی) است که در عالم طب از سل مفصلی انگشتان صحبت کردهاست. در شکستهبندی و دررفتگیها قدمهایی برداشته و آثاری از خود به جا گذاشتهاست. تغذیهرازی از اولین افرادی است که بر نقش خوراک در تندرستی و درمان پافشاری بسیار دارد. رازی کتابی درباره خوراک دارد به نام «منافعالاغذیه و مضارها» که یک دوره کامل بهداشت خوراک است و در آن از خواص گندم و سایر حبوبات و خواص و ضررهای انواع آبها و شرابها و مشروبات غیرالکلی و گوشتهای تازه و خشک و ماهیها و… سخن گفتهاست و فصلی در باب علل و جهات اشتها و هضم غذا و ورزش و غذاهای گوارا و پرهیزهای غذایی و مسمومیتها دارد. شیمی و داروسازیرازی تحصیل شیمی را پیش از پزشکی شروع کردهاست و در آن آثاری چشمگیر از خود برجا گذاشتهاست. عمدهٔ تأثیر رازی در شیمی طبقهبندی او از مواد است. او نخستین کسی بود که اجسام را به سه گروه جمادی، نباتی و حیوانی تقسیم کرد. وی پایهگذار شیمی نوین است؛ با وجود آنکه کیمیاگری را باور دارد. «هر چند که بعضی از کیمیاگران معاصر در ایران نوعی از تبدل ناقص فلزات را به طلا «تبدل رازی» مینامند. ولی چون رازی از دیدگاه مراحل بعدی علم در نظر گرفته شود، باید او را یکی از بنیانگذاران علم شیمی بدانیم.»[۱۳] در کتاب «سرّ الاسرار» او میخوانیم که مواد را به دو دسته فلز و شبه فلز (به گفته او جسد و روح) تقسیم میکند و اگر در این زمینه اشتباهاتی میکند، چندان گریزی از آن ندارد. برای نمونه جیوه را شبهفلز میخواند در صورتی که فلز بودن جیوه اکنون آشکار است. کشفهای بسیار به رازی نسبت داده میشود از جمله:
دینرازی کتب زیر را در مورد دین نگاشته است:
او همچنین کتب زیر را در زمینه ی امامت نگاشته است:
ادعای اسماعیلیان بنا به رد وحی و نبوت توسط رازی وپاسخ استاد شهید مرتضی مطهریاسماعیلیان ادعا دارند که رازی به خدا و ماوراءالطبیعه اعتقاد داشت[۲۰] با این وجود، وی نبوت و وحی را نفی میکرد و ضرورت آن را نمیپذیرفت[۲۱].و آورده اند در تفکر رازی همه انسانها قدرت و توانایی رسیدن به معرفت و دانایی را دارند و لذا از لحاظ توانی کسب معرف با هم برابرند و بر یکدیگر هیچ برتری ندارند. وادعا می کننداز دیدگاه او مقتضای حکمت و رحمت الهی این است که انسانها همگی به منافع و مضار خود صاحب علم باشند و اگر خدا قومی را به نبوت اختصای دهد به این معناست که آنها را بر دیگر انسانها برتری داده و این برتری باعث جنگ و دشمنی و در نهایت هلاکت انسانها می شود که این با حکمت و رحمت الهی سازگاری ندارد.[۲۲] کتب زیر به این اعتقاد وی اشاره دارند.[۲۳][۲۴]
دو کتاب بالا اکنون در دست نیست. اما جنیفر مایکل در کتابش نقل قول هایی از کتب بالا می آورد[۲۹]. همچنین احمد بیرشک به نقل از کتب اسماعیلیان می نویسد: «از تعلیمات او این بود که همه آدمیان سهمی از خرد دارند که بتوانند نظرهای صحیح درباره مطالب عملی و نظری بهدست آورند، آدمیان برای هدایت شدن به رهبران دینی نیاز ندارند، در حقیقت دین زیانآورد است و مسبب کینه و جنگ. نسبت به همه مقامات همه سرزمینها شک داشت.»[۳۰]. گروهی معتقدند این تفکرات نسبت داده شده به رازی موجب خشم علمای اسلامی علیه او شد و او را ملحد خواندند و آثار او را رد کردند و دست به نابودی آنها زدند[نیازمند منبع]. گروهی نیز معتقدند «چگونه ممکن است کسی همه اصول مبدأ و معاد و روح و نفس را پذیرفته باشد و منکر نبوات و شرایع باشد؟». آنها خصوصاً به این نکته اشاره دارند که رازی سه کتاب در مورد امامت نگاشته. در حالی که «کسی که منکر شرایع و نبوات باشد درباره امامت حساسیتی ندارد.»[۳۱] برخی همچون نویسنده "خزینه الصفیا" او را از اکابر صوفیه میشمارند که پیوسته از خوف خدا در گریه بود. غلام سرور هندی در تاریخ وفات او سروده است:
هر یک از جملههای "ابوبکر محبوب حبیب" و "صوفی کامل پاکباز" از نظر ابجدی ۳۱۰ میباشد که -به نقلی- اشاره به سال فوت اوست[۳۲][۳۳]. وی همچنین انتقاداتی بر ادیان دیگر دارد:
ولی از مجموع قرائن می توان بدست آ ورد که رازی نه تنها منکر نبوات نبوده است بلکه با ((متنبئین )) ( مدعیان دروغی نبوت ) نیز در ستیزه بوده است طوری که درکتاب مذکور آمده مباحث رازی با ابو حاتم اسماعیلی در منزل یکی از بزرگان ری در حضور اکابر و بزرگان شهر و علی روس الاشتهارد محال که در زمینه ابطال نبوات باشدچگونه ممکن است رازی صریحا و علنا همه نبوات را تکذیب کند وهمه مذاهب را باطل بداند و در نهایت احترام هم زیست نماید . اینکه برخی ادعا می کنند که ابو ریحان بیرونی کتابی به نام ((نقص الادیان )) و کتابی به نام ((مخارق الاانبیا ء)) به رازی نسبت داده است به هیچ وجه صحیح نیست . ابو ریحان یکی از آن کتابها را ( فی النبوات ) دیگری را (فی حیل المتنبئین) می خواند و به دنبال نام هر کدام کلمه (یدعی ) را اضافه میکند و می رساند که این نام را دیگران داده اند . ابن ابی اصیبعه ضمن اینکه نسبت چنین کتابی را به رازی انکار می کند احتمال می دهد که برخی (( اشرار )) این کتاب را ساخته و از روی دشمنی به رازی نسبت داده اند و تصریح می کند که نام (مخارق الانبیا )را دشمنان رازی نظیر علی بن رضوان مصری به این کتاب داده اند نه خود رازی
به علاوه رازی سخت پایبند به توحید ومعاد و اصالت و بقاء روح است کتابی دارد (کان لا نسان خالقا متقنا حکیما ) و کتابی دارد در (رد بر مانویت ) و رساله ای ( الی علی بن شهید بلخی- فی تثبیت المعاد ) و نظرش در آن کتاب همچنان که ابن ابی اصیبعه می گوید – نظر به منکران معاد است و کتابی ( فی النفس لیس بجسم )چگونه ممکن است کسی همه اصول مبدا و روح آدمی و نفس را پذیرفته باشد و منکر نبوات و شرایع باشد ؟! به علاوه او کتابی دارد (( فی آثار الامام الفاضل المعصوم))که به احتمال قوی بر طبق مذاق شیعه در امامت نوشته است. و کتابی دارد به نام ( النقض علی الکیال فی الامه ) و کتابی به نام ( کتاب الامام و الماموم المحقین ) و همه میرساند که اندیشه امامت فکر او را مشغول می داشته است بدیهی است کسی که منکر شرایع و نبوات باشد درباره امامت حساسیتی ندارد . بعید نیست همچنانکه بعضی گفته اند رازی تا حدودی طرز تفکر شیعی امامی داشته است و همه مفکرانی که اینگونه طرز تفکر داشته اند از طرف دشمنان شیعه امامیه متهم به کفر و زندقه می شدند . گذشته از همه اینها استدلالی که از رازی در انکار نبوت نقل شده است آنقدر سست و ضعیف است که از متفکری مانند رازی بسیار بعید است از قبیل اینکه اگر می بایست مردم هدایت شوند چرا همه مردم پیامبر نیستند ؟! آنچه می توان گفت این است که رازی اشتباهات و انحرافاتی داشته است . ولی نه در حد انکار نبوات و شرایع ودشمنان او که سخنان او را نقل کرده اند به او چنین چهره ای داده اند و اصل سخن رازی هم که در دست نیست . مادر عصر خود کتاب هایی دیده ایم که خالی از اشتباهات و انحرافاتی نیستند ولی مخالفان آن کتابها چنان چهره ای به آن کتابها داده اند که اگر کسی اصل آن کتاب ها را ندیده باشد باور نمی کند که این رسالات و مقالات در رد چنان کتابی باشد. رازی دو دسته مخالف داشته است : مخالفانی که برآرا فلسفی اورد نوشته اند مانند فارابی و شهید بلخی و ابن هیثم و بعضی دیگر ، ومخالفانی که بر آراء مذهبی او رد نوشته اند تنها این گروه که همان اسماعیلیان هستند که تاریخ خود آنها را ( ملاحده ) می خواند به رازی لقب ملحد داده اند و دیگران را هم تا حدی تحت تا ثیر قرار داده اند اخیرا( ملاحده) عصر ما به نحوی دیگر در تایید ملاحده اسماعیلی چهره الحادی به رازی می دهند ولی نه به منظور بلا توجیه ساختن رازی بلکه به منظور توجیه کردن خودشان . مطلبی دیگر که باید نا گفته نماند اینست که رازی علی رغم نبوغ و تخصص در طب ، در اندیشه های فلسفی توانا نبوده است .می توان به ابن سینا حق داد که در پاسخ به پرسش های ابو ریحان بیرونی ، رازی را "لمتکلف الفضولی المتکلم بما لا یعینه" می خواند.(شهید مرتضی مطهری-خدمات متقابل اسلا وایران)</ref>.
فلسفهرازی از تفکرات فلسفی رایج عصر خود که فلسفه ارسطویی- افلاطونی بود، پیروی نمیکرد و عقاید خاص خود را داشت که در نتیجه مورد بدگویی اهل فلسفه همعصر و پس از خود قرار گرفت. رازی را میتوان برجستهترین چهره خردگرایی و تجربهگرایی در فرهنگ ایرانی و اسلامی نامید. وی در فلسفه به سقراط و افلاطون متمایل بود و تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم میخورد. با این وجود هرگز تسلیم افکار مشاهیر نمیشد بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان بدست آورده بود مورد مشاهده و تجربه قرار میداد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان میدارد و این را حق خود میداند که نظرات دیگران را تغییر دهد و یا تکمیل کند. از آراء رازی اطلاع دقیقی در دست نیست جز در مواردی که در نوشتههای مخالفان آمدهاست. در نظر رازی جهان جایگاه شر و رنج است اما تنها راه نجات، عقل و فلسفهاست و روانها از تیرگی این عالم پاک نمیشود و نفسها از این رنج رها نمیشوند مگر از طریق فلسفه... در فلسفه اخلاق رازی مساله لذت و رنج اهمیت زیادی دارد. از دید وی لذت امری وجودی نیست، یعنی راحتی از رنج است و رنج یعنی خروج از حالت طبیعی بهوسیله امری اثرگذار و اگر امری ضد آن تأثیر کند و سبب خلاص شدن از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود، ایجاد لذت میکند. رازی فلسفه را چنین تعریف میکند که چون «فلسفه تشبه به خداوند عزوجل است به قدر طاقت انسانی» و چون آفریدگار بزرگ در نهایت علم و عدل و رحمت است پس نزدیکترین کسان به خالق، داناترین و عادلترین و رحیمترین ایشان است. ویژگی رازی در این بود که بنای فلسفهاش را نه بر مبنای دو فرهنگ مسلط یونانی و اسلامی، که بر مبنای فلسفه ایرانی و بابلی و هندی پایه گذاری کرده بود. مهمترین سؤال فلسفی او این بود: «اگر خداوند خالق جهان است، چرا پیش از خلق جهان جهان را خلق نکرد؟»[۳۵] در ماوراءالطبیعه رازی پنج اصل وجود دارند که قدیم هستند و همین موجب شد که مسلمانان او را « دهری» بدانند: خالق، نفس کلی، هیولی اولی(ماده اولیه)، مکان مطلق، و زمان مطلق یا دهر. نظرات شما عزیزان:
سلام...وب جالب و آموزنده ای دارید،
خوشحال میشم به منم سر بزنید و تبادل لینک کنیم...منتظر حضورتون هستم پاسخ: متشکریم حتما سر می زنیم
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||||||||
|